۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه
سخنان حکیمانه لقمان حکیم
ازلقمان پرسيدند دانا كيست ؟
گفت آنكه نعمت دنيا را بر نعمت عقبي نگزيند.
گفتند توانگر كيست؟ گفت ، آنكه از عقل توانگرتراست.
گفتند چيست كه آنرا جويند و كسي نداند و نشناسد؟
گفت عاقبت كارها.
گفتند چه شيريني است كه عاقبت چشنده خود را بكشد؟
گفت ، حسد.
گفتند كدام بناست كه هرگز خراب نشود؟
گفت ، عدل.
گفتند كدام تلخي باشد كه آخرش شيرين گردد؟
گفت ، صبر.
گفتند كدام شيريني است كه عاقبت تلخ گردد؟
گفت ، شتاب.
گفتند كدام پيراهن است كه هرگز كهنه نگردد؟
گفت ، نام نيك .
گفتند كدام دشمن است كه ازهمه دوستان گرامي تراست؟
گفت ، نفس.
گفتند كدام بيماري است كه مردم از علاج آن عاجزند؟
گفت ، ابلهي.
گفتند كدام بلاست كه مردم از آن نگريزند؟
گفت ، عشق .
گفتند كدام بلندي است كه ازهمه پستي ها پست تراست ؟
گفت ،كبر.
گفتند كدام پيرايه است كه بر مرد و زن نيكوست؟
گفت ، راستي و پاكي.
گفتند خوب چيست؟
گفت ، مرگ سبك.
گفتند مرگ چيست؟
گفت ،خواب گران.
گفتند چه چيزاست كه همه خرمي ها از اوست ؟
گفت ، سخنان بزرگان.
گفتند آن چه راهي است كه وي را هيچ روي عافيت نيست ؟
گفت ، ظلم بر مظلومان و بيچارگان
با شنيدن شغل هر كس ميگوييم ...
با شنيدن شغل هر كس ميگوييم ...
كارمند بانك: مي توني يه وام واسه ما جور كني؟
مهندس كامپيوتر: من كامپيوترم ويروسي شده ميتوني ويندوزم رو عوض كني؟
پزشك عمومي: ميتوني براي چهارشنبه كه بچهام نرفته مدرسه يه گواهي بنويسي؟
دندانپزشك: بيا اين دندون عقل من رو نگاه كن ببين سياه شده بايد بكشمش يا پرش كنم؟
تعميركار ماشين: اين ماشين من نميدونم چرا هي صداي اضافي ميده، ميتوني بياي يه نيگا بهش بندازي؟!
بازيگر: واسه كسايي كه ميخوان بازيگر بشن چه نصيحتي داريد؟
مدير يه جايي: ميشه واسه اين بهرام ما يه كار جور كني؟
موبايل فروش: آقا اين گوشي ۳۳۱۰ ما رو ميشه با يه N95 عوض كني؟!
معلم: اين حسن ما يه خورده تو رياضياش بازيگوشي ميكنه ميشه اين پنجشنبهي قبل از امتحان رياضياش شام تشريف بيارين خونه ما سر راه اين اتحادارو هم يه بار براش بگين؟!
نماينده مجلس: اين شهرام ما خيلي پسر گليه ميخواد زن بگيره ميشه كمك كنيد معافي اين بچهرو بگيريم؟!
كارمند سازمان سنجش: سؤالاي كنكور سال بعد رو نداري؟
نويسنده: يه روز بيا سر فرصت قصه زندگيمو برات تعريف كنم كتابش كني!
معمار: اين خونه مون بايد كفش سراميك شه و آشپزخونهاش اُپن، فكر ميكني چند روزه تموم ميكني؟
طلا فروش: الان اوضاع سكه چجورياس؟
اقتصاددان: بالاخره اين بنزين رو ميخوان چيكار كنن؟ يه سوال ديگه: ميدوني اصلاً درآمد نفتي ايران چقده؟
وكيل: من اگه بخوام حضانت بچهام رو بگيرم چيكار بايد بكنم؟
روانشناس: من الان يه چند وقتيه بچه ام شبا جاشو خيس ميكنه، شوهرم هم 6 ماهه خونه نيومده، خودمم فكر كنم افسردگي گرفتم، حالا چيكار ميتوني برام بكني؟
تايپيست: يه پايان نامه دارم ۹۵۸ صفحه اصلاً وقت ندارم تايپش كنم، نظر تو چيه؟
واقعاً چرا اينجوريه كه هميشه با ديدن بقيه ياد درد و مشكلاي خودمون ميافتيم؟
۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سهشنبه
عضویت در کتابخانه آستان قدس رضوی
همه افراد در هر مقطعی از تحصیلات که باشند می توانند جهت عضویت در کتابخانه اقدام کنند در ضمن روزهای دوشنبه فرم ثبت نام توزیع میشود برای کسب اطلاعات بیشتر با تلفن 2232004 داخلی 369 تماس بگیرید.
تاريخ هنر ايران
تاريخ هنر ايران
هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاريخ تنها در عرصهٔ فرهنگ اينچنين در کنار هم قرار مىگيرند. هر اثر هنرى رويدادى است پايدار؛ اين اثر متعلق به هر دورهاى که باشد، تا مدتهاى مديد پس از روزگار خويش باقى مىماند و به حياتش ادامه مىدهد. اثر هنرى همزمان يک شىء و يک رويداد تاريخى به شمار مىآيد.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ايران به چند هزار سال قبل از ورود آريائىها باز مىگردد. اقوام آريايي، احتمالاً از اوايل هزارهٔ اول ق.م در فلات ايران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ايران مشتق از صورت قديمى آريانا، يعنى سرزمين آريايىهاست. بنابراين تاريخ هنر ايران، آثار متنوعى را از دورانهاى ماقبل تاريخ تا سدههاى اخير در محدودهٔ اين سرزمين وسيع در بر مىگيرد. هنر ايرانى داراى ويژگىهاى ماندگارى است که آنرا از ساير هنرهاى جهان متمايز و مشخص مىسازد.
تمدن سيلک چشمه علي و تپه حصار
دوره مفرغ
عصر آهن
تمدن زيويه و حسنلو
هنر اَملَش و مارليک
بررسى و تشخيص عميقترين ريشههاى هنر ايرانى براساس يافتههاى باستانشناسان بهطور کامل امکانپذير نيست.
ساکنين فلات ايران از عصر پالئوليتيک (پارينهسنگي) تا عصر نئوليتيک (نوسنگي) در کوهستانهاى محيط بر اين فلات زندگى مىکردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که درهها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفرياتى که در ناحيهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوشهاى غار بيستون، ابزارهايى همراه بقاياى استخوانهاى انسان در لايههاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشيني، انسان بيستون در ساخت ابزار و آلات دقيقتر شد. اين وسايل با آنچه در سوريه و شمال عراق ساخته مىشد قابل مقايسه است.
تصاوير منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قديمترين آثار مکشوفه در فلات ايران بهشمار مى آيد؛ موضوع اين تصاوير جانوران بههمراه آدميان است که با رنگهاى زرد، سياه و قرمز کار شده است. قدمت اين آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمين زدهاند که تقريباً مقارن با تصاوير غار لاسکو در فرانسه مىباشد.
تالار گاوها،ديوار سمت چپ غار لاسکو15000-10000قم.دوردوني، فرانسه
صاحبان اين آثار از طريق شکار دستهجمعي، صيد ماهى و جمعآورى ريشه و برگ گياهان غذاى خود را بهدست مىآوردند.
موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پيش از تاريخ عموماً نقوش حيوانات محل زندگيش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئيني، بيانى براى بيمها، اميدها و علائمى براى استعانت از قواى طبيعت درم مبارزهٔ دائمى حيات بهشمار مىآيد.
از دورهٔ پارينهسنگى نجد در ايران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوههاى بختيارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاحهايى از سنگ ناصاف (چکش سنگي، پيکان و تيغه تبرسنگي) بهدست آمده است.
دورهٔ نوسنگى در ايران از ميانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مىشود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهايى از سنگ صيقل خوردهاند.
کشاورزى و اهلى کردن حيوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ايران آغاز شده است. دربارهٔ اين دوران کهن، يافتهها و مدارک موجود، ناکافى بهنظر مىرسد.
اين عکس جزئى از تصوير فوق است. طول گاو تقريبا 345 سانتى متر
هزارهٔ پنجم تا سوم ق.م در ايران دورهٔ ”مس و سنگ“ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشياء بکار مىرفت. گرچه ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کندهکارى شده با علامات و اشکال هندسى در اين دوره رواج يافت. به يقين نمىتوان گفت که فلات ايران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما اين فرضيه دور از واقعيت نيز به نظر نمىرسد.
در سدههاى نخستين هزارهٔ چهارم ق.م تزئينات واقعگرايانه جايگزين اشکال ساده و نامنظم برروى سفالينهها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جامهايى به رنگ سرخ توليد کرد و تصاويرى از حيوانات را با خطوط سياهرنگ بر آن نقش نمود. بهطورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد شکل ظروف پيچيدهتر شدند. با کمک چرخ، سفالينهها بهتر و ظريفتر ساخته شدند و ظروف سفالين به دليل ساخته شدن کورهها رنگهاى متنوعى به خود گرفتند. گرايش به سادهگرايي، برجسته نمايى يکى از ويژگىها و ترکيبگرايى بيشتر شد.
در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عيلاميان، تمدن عيلام را در جنوب غربى ايران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نيز بخش جنوبى زمينهاى پَست دجله و فرات بنياد نهادند که پايتختشان شهر شوش بود. سفالينههاى نخودى رنگ مکشوف در کاوشهاى شوش که به زيبايى و ظرافت مشهورند، نمايانگر صنعت پيشرفتهٔ سفالگرى آن ساماناند. عيلاميان ابتدا خط تصويرى و سپس نوعى خط ميخى به کار مىبردند و همواره با سومرىها و بابلىهاى ارتباط داشتند. بهنظر مىرسد که تمدن عيلامى از نظر زبان و ديگر جنبههاى فرهنگ ويژگىهاى مستقل داشته است. زيگورات چغازنبيل واقع در نزديکى شوش به معابد برج مانند بينالنهرين شبيه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عيلام رايج بود. همچنين عيلاميان در زمينهٔ بافندگى و قلابدوزى پيشرفته بودند.
از همان ميانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخشهاى مرکزى و شمال شرقى ايران، تمدنهايى چون تپه سيلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند
هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاريخ تنها در عرصهٔ فرهنگ اينچنين در کنار هم قرار مىگيرند. هر اثر هنرى رويدادى است پايدار؛ اين اثر متعلق به هر دورهاى که باشد، تا مدتهاى مديد پس از روزگار خويش باقى مىماند و به حياتش ادامه مىدهد. اثر هنرى همزمان يک شىء و يک رويداد تاريخى به شمار مىآيد.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ايران به چند هزار سال قبل از ورود آريائىها باز مىگردد. اقوام آريايي، احتمالاً از اوايل هزارهٔ اول ق.م در فلات ايران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ايران مشتق از صورت قديمى آريانا، يعنى سرزمين آريايىهاست. بنابراين تاريخ هنر ايران، آثار متنوعى را از دورانهاى ماقبل تاريخ تا سدههاى اخير در محدودهٔ اين سرزمين وسيع در بر مىگيرد. هنر ايرانى داراى ويژگىهاى ماندگارى است که آنرا از ساير هنرهاى جهان متمايز و مشخص مىسازد.
تمدن سيلک چشمه علي و تپه حصار
دوره مفرغ
عصر آهن
تمدن زيويه و حسنلو
هنر اَملَش و مارليک
بررسى و تشخيص عميقترين ريشههاى هنر ايرانى براساس يافتههاى باستانشناسان بهطور کامل امکانپذير نيست.
ساکنين فلات ايران از عصر پالئوليتيک (پارينهسنگي) تا عصر نئوليتيک (نوسنگي) در کوهستانهاى محيط بر اين فلات زندگى مىکردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که درهها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفرياتى که در ناحيهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوشهاى غار بيستون، ابزارهايى همراه بقاياى استخوانهاى انسان در لايههاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشيني، انسان بيستون در ساخت ابزار و آلات دقيقتر شد. اين وسايل با آنچه در سوريه و شمال عراق ساخته مىشد قابل مقايسه است.
تصاوير منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قديمترين آثار مکشوفه در فلات ايران بهشمار مى آيد؛ موضوع اين تصاوير جانوران بههمراه آدميان است که با رنگهاى زرد، سياه و قرمز کار شده است. قدمت اين آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمين زدهاند که تقريباً مقارن با تصاوير غار لاسکو در فرانسه مىباشد.
تالار گاوها،ديوار سمت چپ غار لاسکو15000-10000قم.دوردوني، فرانسه
صاحبان اين آثار از طريق شکار دستهجمعي، صيد ماهى و جمعآورى ريشه و برگ گياهان غذاى خود را بهدست مىآوردند.
موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پيش از تاريخ عموماً نقوش حيوانات محل زندگيش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئيني، بيانى براى بيمها، اميدها و علائمى براى استعانت از قواى طبيعت درم مبارزهٔ دائمى حيات بهشمار مىآيد.
از دورهٔ پارينهسنگى نجد در ايران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوههاى بختيارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاحهايى از سنگ ناصاف (چکش سنگي، پيکان و تيغه تبرسنگي) بهدست آمده است.
دورهٔ نوسنگى در ايران از ميانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مىشود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهايى از سنگ صيقل خوردهاند.
کشاورزى و اهلى کردن حيوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ايران آغاز شده است. دربارهٔ اين دوران کهن، يافتهها و مدارک موجود، ناکافى بهنظر مىرسد.
اين عکس جزئى از تصوير فوق است. طول گاو تقريبا 345 سانتى متر
هزارهٔ پنجم تا سوم ق.م در ايران دورهٔ ”مس و سنگ“ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشياء بکار مىرفت. گرچه ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کندهکارى شده با علامات و اشکال هندسى در اين دوره رواج يافت. به يقين نمىتوان گفت که فلات ايران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما اين فرضيه دور از واقعيت نيز به نظر نمىرسد.
در سدههاى نخستين هزارهٔ چهارم ق.م تزئينات واقعگرايانه جايگزين اشکال ساده و نامنظم برروى سفالينهها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جامهايى به رنگ سرخ توليد کرد و تصاويرى از حيوانات را با خطوط سياهرنگ بر آن نقش نمود. بهطورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد شکل ظروف پيچيدهتر شدند. با کمک چرخ، سفالينهها بهتر و ظريفتر ساخته شدند و ظروف سفالين به دليل ساخته شدن کورهها رنگهاى متنوعى به خود گرفتند. گرايش به سادهگرايي، برجسته نمايى يکى از ويژگىها و ترکيبگرايى بيشتر شد.
در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عيلاميان، تمدن عيلام را در جنوب غربى ايران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نيز بخش جنوبى زمينهاى پَست دجله و فرات بنياد نهادند که پايتختشان شهر شوش بود. سفالينههاى نخودى رنگ مکشوف در کاوشهاى شوش که به زيبايى و ظرافت مشهورند، نمايانگر صنعت پيشرفتهٔ سفالگرى آن ساماناند. عيلاميان ابتدا خط تصويرى و سپس نوعى خط ميخى به کار مىبردند و همواره با سومرىها و بابلىهاى ارتباط داشتند. بهنظر مىرسد که تمدن عيلامى از نظر زبان و ديگر جنبههاى فرهنگ ويژگىهاى مستقل داشته است. زيگورات چغازنبيل واقع در نزديکى شوش به معابد برج مانند بينالنهرين شبيه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عيلام رايج بود. همچنين عيلاميان در زمينهٔ بافندگى و قلابدوزى پيشرفته بودند.
از همان ميانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخشهاى مرکزى و شمال شرقى ايران، تمدنهايى چون تپه سيلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند
هنر هخامنشى
هنر هخامنشى
صنايع دستي
حجاري و پيکر تراشي
معماري
با انقراض دولت عيلام توسط آشور بانيپال فرمانرواى قهّار آشور در سال ۶۴۵ ق.م زمينه براى به قدرت رسيدن اقوام آريايى ماد و پارس فراهم شد.
پارسها با استقرار در خوزستان، شوش را بهعنوان پايتخت خويش قرار دادند و مادها در اطراف همدان ساکن شدند.
در ۵۵۹ ق.م کوروش پادشاه ماد را مغلوب کرد و امپراطورى خود را از آسياى صغير تا خليجفارس بسط داد و دو کشور آشور و بابل را ضميمهٔ ايران کرد و سپس به آباد کردن مملکت و ساختن بناهاى عظيم پرداخت.
عالىترين بناى اين عصر در شهر پاسارگاد که پايتخت ايران بود تأسيس شد. بقاياى کاخ کوروش در پاسارگاد نمايانگر معمارى باشکوه و تزئينات متأثر از هنر اورارتو و آشور و بابل است. به اين طريق او کشورش را وارث اين سه تمدن معرفى نمود. او براى ساختن کاخها و بناهاى پايتخت خود، صنعتگرانى از مليتهاى مختلف را بهکار گمارد.
داريوش و خشايارشا کاخهاى تختجمشيد را باشکوه هرچه تمامتر بهوجود آوردند. در شوش و ساير مکانها نيز شيوهٔ معمارى هخامنشى بچشم مىخورد.
عقايد پارسيان مشتق از تعاليم زرتشت و مبتنى بر خوبى و بدى بود. آيين پرستش اهورامزدا (روشنايي) در آتشگاههاى سرگشاده اجرا مىشد؛ به همين دليل از پارسيان باستان معمارى دينى کمتر باقى مانده است؛ ليکن کاخهاى هخامنشى که محل اجراى آيينهاى بزرگ از جمله مراسم جشن نوروز بود، باشکوه تمام باقى ماند.
شاهنشاهى ايران در دوران فرمانروايى داريوش اول و خشايارشا (۵۲۱-۴۶۵) از مجموع دو امپراطورى مصر و آشور وسعت بيشترى داشت. اين امپراطورى عظيم تا دويست سال با قدرت و وسعت دوام آورد.
صنايع دستي
حجاري و پيکر تراشي
معماري
با انقراض دولت عيلام توسط آشور بانيپال فرمانرواى قهّار آشور در سال ۶۴۵ ق.م زمينه براى به قدرت رسيدن اقوام آريايى ماد و پارس فراهم شد.
پارسها با استقرار در خوزستان، شوش را بهعنوان پايتخت خويش قرار دادند و مادها در اطراف همدان ساکن شدند.
در ۵۵۹ ق.م کوروش پادشاه ماد را مغلوب کرد و امپراطورى خود را از آسياى صغير تا خليجفارس بسط داد و دو کشور آشور و بابل را ضميمهٔ ايران کرد و سپس به آباد کردن مملکت و ساختن بناهاى عظيم پرداخت.
عالىترين بناى اين عصر در شهر پاسارگاد که پايتخت ايران بود تأسيس شد. بقاياى کاخ کوروش در پاسارگاد نمايانگر معمارى باشکوه و تزئينات متأثر از هنر اورارتو و آشور و بابل است. به اين طريق او کشورش را وارث اين سه تمدن معرفى نمود. او براى ساختن کاخها و بناهاى پايتخت خود، صنعتگرانى از مليتهاى مختلف را بهکار گمارد.
داريوش و خشايارشا کاخهاى تختجمشيد را باشکوه هرچه تمامتر بهوجود آوردند. در شوش و ساير مکانها نيز شيوهٔ معمارى هخامنشى بچشم مىخورد.
عقايد پارسيان مشتق از تعاليم زرتشت و مبتنى بر خوبى و بدى بود. آيين پرستش اهورامزدا (روشنايي) در آتشگاههاى سرگشاده اجرا مىشد؛ به همين دليل از پارسيان باستان معمارى دينى کمتر باقى مانده است؛ ليکن کاخهاى هخامنشى که محل اجراى آيينهاى بزرگ از جمله مراسم جشن نوروز بود، باشکوه تمام باقى ماند.
شاهنشاهى ايران در دوران فرمانروايى داريوش اول و خشايارشا (۵۲۱-۴۶۵) از مجموع دو امپراطورى مصر و آشور وسعت بيشترى داشت. اين امپراطورى عظيم تا دويست سال با قدرت و وسعت دوام آورد.
صنايع دستي
صنايع دستي
هنرمندان هخامنشى در مقياسهاى بسيار کوچک نيز استادى و مهارت خود را نشان دادهاند. آنها در کار فلز يعنى طلاسازي، نقرهکارى و ... مهارت کافى داشتهاند. يکى از بهترين نمونههاى اين هنرها، يک جفت دستهٔ جام مشروبخورى است که به شکل بز کوهى بالدار ساخته شده است. (يکى از اينها در موزهٔ لوور ديگرى در موزهٔ دولتى برلن است.) اين نمونه از نقره با مرصع طلا ساخته شده؛ فرم بدن اين جانور و انحناى ملايم بالها، آرامشى را در حرکت به بيننده القاء مىکند. منبع اصلى الهام اين بز بالدار را بايد در مفرغهاى لرستان جستجو کرد.
در زمان فلزکاري، ضرب سکه نيز در اين دوران و در زمان داريوش براى اولين بار اتفاق افتاد.
يکى از اشياء معروف اين دوره ”گنج جيحون“ است که در موزهٔ بريتانيا قرار دارد. از زيباترين قطعات تزئيني، کاسهٔ طلايى خشايارشا و کاسهٔ طلايى ديگرى به نام داريوش (داريوش دوم) مىباشد؛ که اولى تزئينات کاملى اما دومى بسيار ساده و بىآلايش است.
ساير اشياء نفيس مانند مجسمهٔ شاه و يکى از مؤبدان و اَرابه و سواران از طلا و دو شمشير طلايى خالص را نيز مىتوان بر شمرد. همچنين دو جام شراب نقره که يکى در موزه بريتانيا و ديگرى در موزهٔ ارميتاژ لنينگراد است. نمونههايى نيز از دستبند و گوشوارهها طلا از اين دوره موجود مىباشد.
در مجموع هنر هخامنشى نشانهٔ شکيبايى و ذوق سليم هنرمندان و صنعتگران اين دوره مىباشد.
آنچه مسلم است تحولات هنرى در عهد هخامنشى در نيمهٔ قرن پنجم ق.م به نهايت درجهٔ کمال رسيد. متأسفانه بعد از سلطنت اردشير دوم اين هنر عالى رو به انحطاط نهاد.
هنرمندان هخامنشى در مقياسهاى بسيار کوچک نيز استادى و مهارت خود را نشان دادهاند. آنها در کار فلز يعنى طلاسازي، نقرهکارى و ... مهارت کافى داشتهاند. يکى از بهترين نمونههاى اين هنرها، يک جفت دستهٔ جام مشروبخورى است که به شکل بز کوهى بالدار ساخته شده است. (يکى از اينها در موزهٔ لوور ديگرى در موزهٔ دولتى برلن است.) اين نمونه از نقره با مرصع طلا ساخته شده؛ فرم بدن اين جانور و انحناى ملايم بالها، آرامشى را در حرکت به بيننده القاء مىکند. منبع اصلى الهام اين بز بالدار را بايد در مفرغهاى لرستان جستجو کرد.
در زمان فلزکاري، ضرب سکه نيز در اين دوران و در زمان داريوش براى اولين بار اتفاق افتاد.
يکى از اشياء معروف اين دوره ”گنج جيحون“ است که در موزهٔ بريتانيا قرار دارد. از زيباترين قطعات تزئيني، کاسهٔ طلايى خشايارشا و کاسهٔ طلايى ديگرى به نام داريوش (داريوش دوم) مىباشد؛ که اولى تزئينات کاملى اما دومى بسيار ساده و بىآلايش است.
ساير اشياء نفيس مانند مجسمهٔ شاه و يکى از مؤبدان و اَرابه و سواران از طلا و دو شمشير طلايى خالص را نيز مىتوان بر شمرد. همچنين دو جام شراب نقره که يکى در موزه بريتانيا و ديگرى در موزهٔ ارميتاژ لنينگراد است. نمونههايى نيز از دستبند و گوشوارهها طلا از اين دوره موجود مىباشد.
در مجموع هنر هخامنشى نشانهٔ شکيبايى و ذوق سليم هنرمندان و صنعتگران اين دوره مىباشد.
آنچه مسلم است تحولات هنرى در عهد هخامنشى در نيمهٔ قرن پنجم ق.م به نهايت درجهٔ کمال رسيد. متأسفانه بعد از سلطنت اردشير دوم اين هنر عالى رو به انحطاط نهاد.
حجارى و پيکرتراشى
حجارى و پيکرتراشى
بيستون
تخت جمشيد
بيستون
نقش برجستهٔ بيستون شامل پيکرهٔ داريوش بزرگ و دوازده تن ديگر است که در يک رديف بر روى ديوارهٔ بلندى ساخته شده است. نقش شاه از همه بزرگتر است و در برابر او نُه اسير با دستهاى بسته و گردنهاى در ريسمان ايستادهاند که لباسهاى متفاوتى دارند که نشانهٔ مليتهاى مختلف آنها مىباشد؛ گزارش داريوش نيز مؤيد اين مطلب است. اين گزارش به سه زبان فرس قديم، عيلامى و بابلى نگاشته شده است و در بالاى سراسيران علامت اهورامزدا نقش شده؛ در مجموع نقش برجستهٔ بيستون ساده و خشک است. نقش داريوش احتمالاً شبيه به خودش بوده و قد او نيز در اندازهٔ طبيعى ساخته شده است. عالىترين کتيبهٔ هخامنشى نيز در بيستون قرار دارد که در آن داريوش وقايع اوايل سلطنتش را شرح مىدهد.
بيستون
تخت جمشيد
بيستون
نقش برجستهٔ بيستون شامل پيکرهٔ داريوش بزرگ و دوازده تن ديگر است که در يک رديف بر روى ديوارهٔ بلندى ساخته شده است. نقش شاه از همه بزرگتر است و در برابر او نُه اسير با دستهاى بسته و گردنهاى در ريسمان ايستادهاند که لباسهاى متفاوتى دارند که نشانهٔ مليتهاى مختلف آنها مىباشد؛ گزارش داريوش نيز مؤيد اين مطلب است. اين گزارش به سه زبان فرس قديم، عيلامى و بابلى نگاشته شده است و در بالاى سراسيران علامت اهورامزدا نقش شده؛ در مجموع نقش برجستهٔ بيستون ساده و خشک است. نقش داريوش احتمالاً شبيه به خودش بوده و قد او نيز در اندازهٔ طبيعى ساخته شده است. عالىترين کتيبهٔ هخامنشى نيز در بيستون قرار دارد که در آن داريوش وقايع اوايل سلطنتش را شرح مىدهد.
۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه
تختجمشيد
تختجمشيد
جالبترين نقش برجستههاى مجموعهٔ تختجمشيد بر بدنهٔ پلکان دو سرى است که به تالار بارعام مىپيوندد و راه رسيدن به آپادانا محسوب مىشود. اين پلکان عريض و آراسته، با نقش برجستههايى از سپاهيان با وقار در حال گام برداشتن تزئين يافته است. حالت تشريفاتى و تکرار سوزون اين نقوش، نقش برجسته را در خدمت معمارى قرار مىدهد که از خصوصيات پيکرتراشى ايران در اين دوران است.
نقش برجستههاى کاخ تختجمشيد معمولاً صحنهها را در محل وقوع آن مجسم ساختهاند، مانند صفآرايى سپاهيان کاخ$ پاسدارى نگهبانان؛ باريافتن نمايندگان ملتهاى - خراجگزار با هدايا و خراجها؛ حمل ظروف توسط خدمتکاران؛ ورود شاه و خروج شاه از اتاقها؛ حضور يافتن درباريان به پيشگاه شاه. گفته مىشود اين نقش برجستهها نمايش کوچکى است از جشنهايى که در آغاز سال نو در محل کاخ تختجمشيد برگزار مىشده است.
در نقش برجستهٔ قصر آپادانا، تعدادى گونههاى حيوانات که در آنها تلاش در بازنمايى نسبى طبيعت شده، به چشم مىخورد. اين حيوانات در سنگ حک شده يا با مفرغ ساخته شدهاند و نقش محافظ و نگهبان را برعهده داشتهاند.
تنوع زبان در امپراطورى هخامنشى موجب تنوع کتيبهها شده است. اين کتيبهها برخى بر لوحههاى گلى و يا بر استوانهها حکاکى شدهاند. از تصاوير مکرر بر روى استوانهها تصوير شاه با رداى بلند و تاج کنگرهدار است. اين تصويرها (تصوير شاه) مظهر و نشانهٔ دولت هخامنشى بوده است.
وجود تکههاى رنگى در بخشى از اين نقش برجستهها حکايت از آن دارد که بخشهايى از آنها رنگى بودهاند.
جالبترين نقش برجستههاى مجموعهٔ تختجمشيد بر بدنهٔ پلکان دو سرى است که به تالار بارعام مىپيوندد و راه رسيدن به آپادانا محسوب مىشود. اين پلکان عريض و آراسته، با نقش برجستههايى از سپاهيان با وقار در حال گام برداشتن تزئين يافته است. حالت تشريفاتى و تکرار سوزون اين نقوش، نقش برجسته را در خدمت معمارى قرار مىدهد که از خصوصيات پيکرتراشى ايران در اين دوران است.
نقش برجستههاى کاخ تختجمشيد معمولاً صحنهها را در محل وقوع آن مجسم ساختهاند، مانند صفآرايى سپاهيان کاخ$ پاسدارى نگهبانان؛ باريافتن نمايندگان ملتهاى - خراجگزار با هدايا و خراجها؛ حمل ظروف توسط خدمتکاران؛ ورود شاه و خروج شاه از اتاقها؛ حضور يافتن درباريان به پيشگاه شاه. گفته مىشود اين نقش برجستهها نمايش کوچکى است از جشنهايى که در آغاز سال نو در محل کاخ تختجمشيد برگزار مىشده است.
در نقش برجستهٔ قصر آپادانا، تعدادى گونههاى حيوانات که در آنها تلاش در بازنمايى نسبى طبيعت شده، به چشم مىخورد. اين حيوانات در سنگ حک شده يا با مفرغ ساخته شدهاند و نقش محافظ و نگهبان را برعهده داشتهاند.
تنوع زبان در امپراطورى هخامنشى موجب تنوع کتيبهها شده است. اين کتيبهها برخى بر لوحههاى گلى و يا بر استوانهها حکاکى شدهاند. از تصاوير مکرر بر روى استوانهها تصوير شاه با رداى بلند و تاج کنگرهدار است. اين تصويرها (تصوير شاه) مظهر و نشانهٔ دولت هخامنشى بوده است.
وجود تکههاى رنگى در بخشى از اين نقش برجستهها حکايت از آن دارد که بخشهايى از آنها رنگى بودهاند.
معماري - پاسارگاد
معماري-پاسارگاد
بعد از غلبهٔ کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظيم نمود. عالىترين نمونه اين دوران در شهر پاسارگاد تأسيس شد. پاسارگاد شامل کاخها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخها در آن قرار دارد و با ديوارى احاطه شده، شامل ورودى عظيم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مىشده است. در شمال غرب اين کاخ عظيم، تالار پذيرايى واقع است که در بخش مرکزى آن دو رديف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مىباشد. سرستونها معمولاً به شکل سر گاو نر، شير شاخدار و سر اسب بوده است. بناى ديگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش رديف در آن موجود مىباشد. سرستونها از گچ ساخته شده و با رنگهاى قرمز سير، فيروزهاي، آبى آسماني، سبز، زرد و قهوهاى روشن رنگ شده است. بىگمان اين رنگها متناسب با رنگ پردهها انتخاب شده و با رنگ سياه و سفيد ستونها و کف، هماهنگى خاصى بهوجود مىآورده است. پاسارگاد در زمان داريوش و تغيير پايتخت به شکل يک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت. بىگمان شاهکارها و بدايع معمارى تختجمشيد، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است. پازارگاد، فارس، مقبره کوروش، سده 6 ق.م داريوش دستور داد روى تپهٔ مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. اين تالار به سه رديف ستون ۱۲ تايى مزين است که طول هر يک حدود ۲۰ متر مىباشد. سرستونها بيشتر بهشکل نيمتنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به پشت هم دادهاند. در ساختمان اين شهر از کارگران مصري، بابلي، مادى و ... استفاده شده است. آپادانا نيز مانند تالار بارعام تحت حمايت شيران بالدار، شيردالها، سرشيران شاخدار و ... قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شدهاند. شوش در آن زمان بزرگترين پايتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است. امپراطورى وسيع داريوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پايتخت خويش قرار داد.
بعد از غلبهٔ کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظيم نمود. عالىترين نمونه اين دوران در شهر پاسارگاد تأسيس شد. پاسارگاد شامل کاخها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخها در آن قرار دارد و با ديوارى احاطه شده، شامل ورودى عظيم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مىشده است. در شمال غرب اين کاخ عظيم، تالار پذيرايى واقع است که در بخش مرکزى آن دو رديف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مىباشد. سرستونها معمولاً به شکل سر گاو نر، شير شاخدار و سر اسب بوده است. بناى ديگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش رديف در آن موجود مىباشد. سرستونها از گچ ساخته شده و با رنگهاى قرمز سير، فيروزهاي، آبى آسماني، سبز، زرد و قهوهاى روشن رنگ شده است. بىگمان اين رنگها متناسب با رنگ پردهها انتخاب شده و با رنگ سياه و سفيد ستونها و کف، هماهنگى خاصى بهوجود مىآورده است. پاسارگاد در زمان داريوش و تغيير پايتخت به شکل يک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت. بىگمان شاهکارها و بدايع معمارى تختجمشيد، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است. پازارگاد، فارس، مقبره کوروش، سده 6 ق.م داريوش دستور داد روى تپهٔ مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. اين تالار به سه رديف ستون ۱۲ تايى مزين است که طول هر يک حدود ۲۰ متر مىباشد. سرستونها بيشتر بهشکل نيمتنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به پشت هم دادهاند. در ساختمان اين شهر از کارگران مصري، بابلي، مادى و ... استفاده شده است. آپادانا نيز مانند تالار بارعام تحت حمايت شيران بالدار، شيردالها، سرشيران شاخدار و ... قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شدهاند. شوش در آن زمان بزرگترين پايتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است. امپراطورى وسيع داريوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پايتخت خويش قرار داد.
معماري - پاسارگاد
معماري-پاسارگاد
بعد از غلبهٔ کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظيم نمود. عالىترين نمونه اين دوران در شهر پاسارگاد تأسيس شد. پاسارگاد شامل کاخها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخها در آن قرار دارد و با ديوارى احاطه شده، شامل ورودى عظيم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مىشده است. در شمال غرب اين کاخ عظيم، تالار پذيرايى واقع است که در بخش مرکزى آن دو رديف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مىباشد. سرستونها معمولاً به شکل سر گاو نر، شير شاخدار و سر اسب بوده است. بناى ديگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش رديف در آن موجود مىباشد. سرستونها از گچ ساخته شده و با رنگهاى قرمز سير، فيروزهاي، آبى آسماني، سبز، زرد و قهوهاى روشن رنگ شده است. بىگمان اين رنگها متناسب با رنگ پردهها انتخاب شده و با رنگ سياه و سفيد ستونها و کف، هماهنگى خاصى بهوجود مىآورده است. پاسارگاد در زمان داريوش و تغيير پايتخت به شکل يک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت. بىگمان شاهکارها و بدايع معمارى تختجمشيد، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است. پازارگاد، فارس، مقبره کوروش، سده 6 ق.م داريوش دستور داد روى تپهٔ مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. اين تالار به سه رديف ستون ۱۲ تايى مزين است که طول هر يک حدود ۲۰ متر مىباشد. سرستونها بيشتر بهشکل نيمتنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به پشت هم دادهاند. در ساختمان اين شهر از کارگران مصري، بابلي، مادى و ... استفاده شده است. آپادانا نيز مانند تالار بارعام تحت حمايت شيران بالدار، شيردالها، سرشيران شاخدار و ... قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شدهاند. شوش در آن زمان بزرگترين پايتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است. امپراطورى وسيع داريوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پايتخت خويش قرار داد.
بعد از غلبهٔ کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظيم نمود. عالىترين نمونه اين دوران در شهر پاسارگاد تأسيس شد. پاسارگاد شامل کاخها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخها در آن قرار دارد و با ديوارى احاطه شده، شامل ورودى عظيم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مىشده است. در شمال غرب اين کاخ عظيم، تالار پذيرايى واقع است که در بخش مرکزى آن دو رديف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مىباشد. سرستونها معمولاً به شکل سر گاو نر، شير شاخدار و سر اسب بوده است. بناى ديگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش رديف در آن موجود مىباشد. سرستونها از گچ ساخته شده و با رنگهاى قرمز سير، فيروزهاي، آبى آسماني، سبز، زرد و قهوهاى روشن رنگ شده است. بىگمان اين رنگها متناسب با رنگ پردهها انتخاب شده و با رنگ سياه و سفيد ستونها و کف، هماهنگى خاصى بهوجود مىآورده است. پاسارگاد در زمان داريوش و تغيير پايتخت به شکل يک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت. بىگمان شاهکارها و بدايع معمارى تختجمشيد، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است. پازارگاد، فارس، مقبره کوروش، سده 6 ق.م داريوش دستور داد روى تپهٔ مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. اين تالار به سه رديف ستون ۱۲ تايى مزين است که طول هر يک حدود ۲۰ متر مىباشد. سرستونها بيشتر بهشکل نيمتنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به پشت هم دادهاند. در ساختمان اين شهر از کارگران مصري، بابلي، مادى و ... استفاده شده است. آپادانا نيز مانند تالار بارعام تحت حمايت شيران بالدار، شيردالها، سرشيران شاخدار و ... قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شدهاند. شوش در آن زمان بزرگترين پايتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است. امپراطورى وسيع داريوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پايتخت خويش قرار داد.
معماري - تختجمشيد
معماري-تختجمشيد
مجموعهٔ تختجمشيد که در فلات مرتفع شرق درهٔ بينالنهرين قرار داشته، در فاصلهٔ سالهاى ۴۶۰ و ۵۲۰ ق.م توسط داريوش و خشايارشا ساخته شد. داريوش بدون آنکه پاساردگاد را رها کند، تختجمشيد را پايتخت جديد خود قرار داد. هنرمندانى که بناهاى شوش را ساخته بودند براى ساختن آپادانا به تختجمشيد احضار شدند. اين پايتخت، نماد و رمزِ وحدت امپراطورى هخامنشى بود. اين بناى عظيم که يونانىها آنرا پرسپوليس مىنامند، بر فراز مصطبهٔ سنگى بزرگى با قصرهاى متعدد و تالارهاى بارعام عظيم بنا گرديده است. از خرابههاى آن مىتوان دريافت که اين قصر، شکوه و جال بىمانندى درخور عظمت امپراطورى ايران قديم داشته است. طرح بناها از خود داريوش بود و جانشينان او، فقط کارهاى او را ادامه دادند.
تخت جمشيد، کاخ صد دروازه
داريوش در هر سال و در آغاز سال نو و بهار، ميهمانىها و پذيرائىهاى باشکوهى براى تبرک و تقديس وحدت دولت هخامنشى بهراه مىانداخت. در بناى تختجمشيد از سنگ، چوب و آجر که به آسانى در دسترس بود استفاده شده است. از سنگ در ساختن دروازهها، پلکانها و ستونها؛ از آجر در ساختن ديوارها و از چوب براى سقفها و ستونهاى کوچکتر استفاده مىشد. ستون از اساسىترين عناصر معمارى تختجمشيد بهشمار مىآيد. در مدخل اصلى بنا، دو رشته پلکان دو طرفه وجود دارد که از سنگەاى بزرگ ساخته شده است. اين پلکان پهن و کوتاه امکان رفت و آمد جمعيت زيادى را به سهولت در خود داشته است. در بالاى پلکان، سردر بزرگ که به امر خشايارشا ساخته شده قرار دارد و در طرفين آن چهارگاه و بالدار با سر انسان، وظيفهٔ محافظت از قصر را برعهده دارند. بعد از مدخل بزرگ وارد حياطى مىشويم که تالار عظيم آپادانا در سمت راست آن واقع شده است. اين بنا که در زمان داريوش شروع شد تا ايام سلطنت خشايارشا به پايان نرسيد. مساحت اين تالار در حدود ۳۶۶۰ مترمربع است که توسط ۳۶ ستون سنگى به ارتفاع ۱۲ متر نگهدارى مىشده است. اين بنا تأثير بصرى خاصى در بينندهٔ خود به جا مىگذارد. تالار صد ستون که سمت مشرق آپادانا قرار گرفته، در واقع تالار تاجگذارى مىباشد. بعد بناى کوچکى که در جنوب غربى تالار صد ستون قرار دارد که گويا بناى معبد بوده است؛ به اضافهٔ اتاقهاى اندرون پادشاهى و نيز جايگاه خزانه و ساختمانهاى مخصوص تهيهٔ اسباب و خوراک و خوابگاه خدمتکاران و مباشران؛ از ديگر بناهاى تختجمشيد بهشمار مىآيد. مقبرهٔ داريوش در صخرهٔ شيبدار نقش رستم واقع است. مقابر جانشينان او نير در کنارش قرار دارد. اين مقابر داراى يک الگو در ساخت هستند. در نقش رستم مقابل مقابر سلطنتي، يک کانون مذهبى همراه با يک آتشکده بهشکل برج مربع وجود داشته که کعبهٔ زرتش ناميده مىشود.
هنر اشکانى و پارتى
آثار سفالي و فلزي
معماري حجاري و نقاشي
اسکندر مقدونى در سال ۳۳۱ ق.م به سوى ايران لشکرکشى کرد و پس از چند پيروزيِ بزرگ، سلسلهٔ هخامنشى را منقرض و سراسر ايران را تسخير نمود. فتوحات اسکندر راه را براى نفوذ هر چه بيشتر غرب گشود و در هنر ايرانى شکاف ايجاد نمود. سلوکيان که از جانشينان اسکندر محسوب مىشدند و بخش اعظم امپراطورى هخامنشى را تصاحب کرده بودند، سلسلهاى را بنا نهادند و پس از آن گرايش يونانى در فرهنگ و هنر ايران پديد آمد و فضاسازى سه بعدي، جامهپردازى و نمايش حالات و حرکات جاى سنتِ هنر هخامنشى را گرفت و تحولى در هنر ايران ايجاد کرد. در آن دوران، زمان و فرهنگ و آداب يونانى نيز در ايران اشاعه يافت. فتح مجدد ايران توسط پارتها بسيار طولانى بود. پارتها يک قوم آريايى بودند که امپراطورى جديدى را در ايران بنيان نهادند. آنها هجوم خود را در سال ۲۵۰ ق.م آغار کردند. پارتها قومى بودند ساکن استپهاى واقع در فاصلهٔ درياى خزر و درياچهٔ آرال؛ که زندگى چادرنشينى داشتند. آنها توانستند بر ايالاتى از شمال و مشرق ايران دست يابند و به قصد براندازى دولت سلوکى رو به مرکز و مغرب ايران آوردند و سرانجام با پس راندن سلوکيان به سوى بينالنهرين و سوريه و تصرف خاک ايران پادشاهى بزرگ اشکانى را در حدود سال ۱۶۰ ق.م به فرمانرواييِ مهردادِ اول تأسيس کردند. منابع غيرکلاسيک اعم از ايرانى و ارمنى و سريانى و چينى و عربى به غير از اسناد هنري، اين قوم را قوم اشکانى ناميدهاند و نام اين سلسله نيز از نام پادشاه آنها ارشک مشتق شده که طبق اشاره بعضى منابع کهن، از اهالى بلخ (باکتريا) بوده است. در هنر پارتى دو دوره و مرحله شناسايى شده است: ۱. مرحلهٔ نخستين که از حدود سال ۲۵۰ ق.م شروع و تا جلوس مهرداد دوم به تخت سلطنت ادامه مىيابد. در اين دوران سبکهاى سنتى ايران بسيار بىقوت بودند. اين سبکها به همراه گرايشهاى فرهنگ هلنى و يونانى - ايرانى به موجوديت خود ادامه دارند ۲. مرحله دوم که به دنبال مرحلهٔ نخست آغاز گشت و دورانِ پارتها را در بر گرفت و تا سقوط اشکانيان و ظهور امپراتورى ساسانى ادامه يافت. اين دوره حاوى هنر واقعى پارتيان بود. بههرحال نبايد فراموش کرد که طبيعتاً اوضاع جغرافيايى مراکز مختلف، همراه با ساختار و بافت اجتماعى نيز فعاليتهاى هنرى پارتيان را تحت تأثير خود قرار داده است. نخستين پايتخت پارتها يعنى ”نسا“ در نزديکى شهر جديد عشقآباد برپا شد. هنر نوظهور پارتي، ترکيب و پيچيدگى ساختار خود را در معمارى نسا به نمايش گذاشت. در دورهٔ پارتى هنرهاى چندى وجود داشت که بازتابى از آشوبهايى بود که به ايران لطمه وارد مىساخت. اين هنرها شامل هنر خود ايران؛ هنر ايرانى - يونانى و هنر و فرهنگ هلنى بود. جنبهٔ التقاطى هنر يونانى - ايرانى بويژه در آثار معمارى قابل رؤيت است. مثلاً در کُرهه معبدى با پلان يونانى وجود دارد که ستونهاى آن از الگوهاى هخامنشى اقتباس شده است. در زمان اشکانيان خط ميخى جاى خود را به خط پهلوى اشکانى داد. در ابتدا اشکانيان نيروهاى طبيعى مثل ماه و خورشيد را مىپرستيدند؛ اما به آيين مزديستى وفادار بودند. آثار موجود نشان مىدهد که بيشتر سلاطين پارتى به اين آيين گرويدهاند و آتشگاهها و معابدى به دست شاهان اشکانى ساخته شد. اما بهطورکلى نسبت به مذهب سختگير نبودند و پيروان مذاهب ديگر را در کنار خود داشتند. از بررسى اندک آثار بهدست آمده از تمدن و هنر اشکانى اين موضوع آشکار مىشود که اشکانيان بهتدريج در طول امپراطورى خود، نفوذ فرهنگ و هنر يونانى را محو و ويژگىهاى هخامنشى را احيا کردند.
آثار سفالى و فلزى
آثار سفالى و فلزى
پارتيان علاقهٔ زيادى به جواهرات و آثار زرين و سيمين داشتهاند يک پيکرهٔ مفرغى بزرگ که از پرستشگاه شَمى در کوههاى جنوب غربى ايران بهدست آمده است و اشياء مفرغي، سيمين و سفالى که در آنها حيوانات بازنمايى شدهاند از ديگر آثار هنرى اين دوران بهشمار مىآيد. بهکار بردن مفتول طلا به شيوهٔ خاتمکارى در نقره و گوشوارههايى بهشکل خوشهٔ انگور نيز از ويژگىهاى طلاکارى و نقرهکارى پارتى است که به سبک هخامنشى نزديک است. در هنرهاى سفالينه پارتى علاوه بر توليد وسيع و گستردهاى از ايماژهاى کوچک نذرى از الههها، تمايلى هم براى خلق پيکرههاى متعدد از زندگى عادى (سوارکاران، جنگجويانِ در حال استراحت، پيکرهٔ زنان) ديده مىشود. لوحهها و مهرهايى هم بهدست آمده که روى آنها صحنههاى شکار و صحنههاى رمزى مذهبى نقش شده است. در زمينهٔ سفالينههاى لعابدار غير از چندين جام شاخى زيبا با نقوش ظريف، جامِ کوزه و سهپايه نيز بهدست آمده است. سفالهاى لعابدار عهد اشکانى غالباً دو رو هستند و نقوش زيادى ندارند. اين لعابها بيشتر به رنگ سبز و فيروزهاى مىباشند. مهمترين نمونه سفالسازى دورهٔ پارتى تابوتهاى سفالى لعابدار است؛ آنها مردگان خود را در اين تابوتها قرار مىدادند و در مفدنها دفن مىکردند؛ اما جسد کودکان را در سبوهاى سفالى دهن گشاد مىنهادند. بر روى هنر اشکانى خاصيت مرحلهاى و انتقالى را داشت که از يکسو به هنر ساسانى و از سوى ديگر به هنر بيزانسى راه يافت. بعضى خاورشناسان معتقدند که هنر چينىها تحت نفوذ هنر پارتى قرار گرفته است. بهطورکلى کشور ايران در اين دوره هنر وسيعى بوده است و اين دوره در تجديد و احياى روح ملى ايران اهميت بسيار دارد.
پارتيان علاقهٔ زيادى به جواهرات و آثار زرين و سيمين داشتهاند يک پيکرهٔ مفرغى بزرگ که از پرستشگاه شَمى در کوههاى جنوب غربى ايران بهدست آمده است و اشياء مفرغي، سيمين و سفالى که در آنها حيوانات بازنمايى شدهاند از ديگر آثار هنرى اين دوران بهشمار مىآيد. بهکار بردن مفتول طلا به شيوهٔ خاتمکارى در نقره و گوشوارههايى بهشکل خوشهٔ انگور نيز از ويژگىهاى طلاکارى و نقرهکارى پارتى است که به سبک هخامنشى نزديک است. در هنرهاى سفالينه پارتى علاوه بر توليد وسيع و گستردهاى از ايماژهاى کوچک نذرى از الههها، تمايلى هم براى خلق پيکرههاى متعدد از زندگى عادى (سوارکاران، جنگجويانِ در حال استراحت، پيکرهٔ زنان) ديده مىشود. لوحهها و مهرهايى هم بهدست آمده که روى آنها صحنههاى شکار و صحنههاى رمزى مذهبى نقش شده است. در زمينهٔ سفالينههاى لعابدار غير از چندين جام شاخى زيبا با نقوش ظريف، جامِ کوزه و سهپايه نيز بهدست آمده است. سفالهاى لعابدار عهد اشکانى غالباً دو رو هستند و نقوش زيادى ندارند. اين لعابها بيشتر به رنگ سبز و فيروزهاى مىباشند. مهمترين نمونه سفالسازى دورهٔ پارتى تابوتهاى سفالى لعابدار است؛ آنها مردگان خود را در اين تابوتها قرار مىدادند و در مفدنها دفن مىکردند؛ اما جسد کودکان را در سبوهاى سفالى دهن گشاد مىنهادند. بر روى هنر اشکانى خاصيت مرحلهاى و انتقالى را داشت که از يکسو به هنر ساسانى و از سوى ديگر به هنر بيزانسى راه يافت. بعضى خاورشناسان معتقدند که هنر چينىها تحت نفوذ هنر پارتى قرار گرفته است. بهطورکلى کشور ايران در اين دوره هنر وسيعى بوده است و اين دوره در تجديد و احياى روح ملى ايران اهميت بسيار دارد.
معمارى، حجارى و نقاشى
معمارى، حجارى و نقاشى
پارتيان در طول پنج قرن شاهنشاهى خود شهرهاى بزرگى ساختهاند که از آن جز اندک خرابهاى نمانده است. اشکانيان بانيان شهرهاى بزرگ تيسفون و هنزه در بينالنهرين بودهاند. در قلمرو شهرسازى قبل از همه بايستى حضور مداوم نظاميان و به تبع آن جامعه ملکوکالطوايفى و طبقاتى و ناموزون پارتى را در نظر گرفت. اين شهرها يا پلان مدور داشتند که منبعت از سنن کهن آسياى مرکزى بود؛ يا راست خط بودند که ظاهراً منشأ هلنى داشته است؛ گاهى هم ساختمانهاى منفرد و مستقلى براساس پلان ”بابلي“ همراه با يک حياط مرکزى نظير قصر آشور و يا برپايهٔ پلان ايرانى همراه با اقتباس آزاد از ايوان همچون کاخ هاترا ساخته مىشد. در معمارى اشکانى طاق گهوارهاى و قوس رواج داشته؛ ايوان نيز از ابداعاتِ پارتيان است که به معمارى دورههاى بعد انتقال يافت. در واقع ايوان رمز و نمادى از چادر خانهبهدوشان بوده است. گچبرى نيز از هنرهاى پارتيان بوده که قبل از آنها ديده نشده است. اما مورد استفادهٔ آن به درستى معلوم نيست که آيا براى تزئين داخلى بنا بوده يا براى نقاشى ديوارى بهکار مىرفته است. نمايش پيکرهها از روبرو براى هنرمند پارتى بسيار مهم بود. و نمايشگر يک سنت تداوم يافته مىباشد. انسان از روبرو و با چهرهٔ تمام رخ و چشمان خيره به نگرنده که از هنر بينالنهرين باستانى سرچشمه گرفته بعداً توسط اشکانيان به هنر ساسانى و از آن به هنر بيزانسى انتقال يافته است. قديمترين نقش برجسته پارتى متعلق به سال ۸۰ ق.م است که در بيستون قرار داشته است. موضوعات مهم نقش برجستههاى اشکانى عبارتند از: اجراى مراسم؛ تشريفات سلطنتي؛ بخشيدن منصبها؛ تشريفات مذهبى در برابر آتشگاه؛ جنگ؛ شکار و غيره. نقش برجستههاى باقىمانده بر صخرههاى سَروَک و بيستون نمايشگر انحطاط يافتن اين هنر در دورهٔ اشکانى است. عالىترين اثر نقاشى در عهد اشکانى آثار منقوش در کوه خواجه در سيستان است که احتمالاً متعلق به قرن اول ميلادى مىباشد. در بخشى از اين نقوش ربالنوع عشق يونان - اروس - را مىبينيم که بر اسبى سرخ رنگ سوار است. در بخش ديگر رامشگران و بندبازان و ساير خدايان يونان و شاه وملکه نقش گرديدهاند. در اين مجموعه تأثير هنر يونانى ديده مىشود. نقاشى ديوارى معبد ميترا در دورا - اوروپوس در کنارهٔ فرات بسيار ايرانى و پارتى است.
پارتيان در طول پنج قرن شاهنشاهى خود شهرهاى بزرگى ساختهاند که از آن جز اندک خرابهاى نمانده است. اشکانيان بانيان شهرهاى بزرگ تيسفون و هنزه در بينالنهرين بودهاند. در قلمرو شهرسازى قبل از همه بايستى حضور مداوم نظاميان و به تبع آن جامعه ملکوکالطوايفى و طبقاتى و ناموزون پارتى را در نظر گرفت. اين شهرها يا پلان مدور داشتند که منبعت از سنن کهن آسياى مرکزى بود؛ يا راست خط بودند که ظاهراً منشأ هلنى داشته است؛ گاهى هم ساختمانهاى منفرد و مستقلى براساس پلان ”بابلي“ همراه با يک حياط مرکزى نظير قصر آشور و يا برپايهٔ پلان ايرانى همراه با اقتباس آزاد از ايوان همچون کاخ هاترا ساخته مىشد. در معمارى اشکانى طاق گهوارهاى و قوس رواج داشته؛ ايوان نيز از ابداعاتِ پارتيان است که به معمارى دورههاى بعد انتقال يافت. در واقع ايوان رمز و نمادى از چادر خانهبهدوشان بوده است. گچبرى نيز از هنرهاى پارتيان بوده که قبل از آنها ديده نشده است. اما مورد استفادهٔ آن به درستى معلوم نيست که آيا براى تزئين داخلى بنا بوده يا براى نقاشى ديوارى بهکار مىرفته است. نمايش پيکرهها از روبرو براى هنرمند پارتى بسيار مهم بود. و نمايشگر يک سنت تداوم يافته مىباشد. انسان از روبرو و با چهرهٔ تمام رخ و چشمان خيره به نگرنده که از هنر بينالنهرين باستانى سرچشمه گرفته بعداً توسط اشکانيان به هنر ساسانى و از آن به هنر بيزانسى انتقال يافته است. قديمترين نقش برجسته پارتى متعلق به سال ۸۰ ق.م است که در بيستون قرار داشته است. موضوعات مهم نقش برجستههاى اشکانى عبارتند از: اجراى مراسم؛ تشريفات سلطنتي؛ بخشيدن منصبها؛ تشريفات مذهبى در برابر آتشگاه؛ جنگ؛ شکار و غيره. نقش برجستههاى باقىمانده بر صخرههاى سَروَک و بيستون نمايشگر انحطاط يافتن اين هنر در دورهٔ اشکانى است. عالىترين اثر نقاشى در عهد اشکانى آثار منقوش در کوه خواجه در سيستان است که احتمالاً متعلق به قرن اول ميلادى مىباشد. در بخشى از اين نقوش ربالنوع عشق يونان - اروس - را مىبينيم که بر اسبى سرخ رنگ سوار است. در بخش ديگر رامشگران و بندبازان و ساير خدايان يونان و شاه وملکه نقش گرديدهاند. در اين مجموعه تأثير هنر يونانى ديده مىشود. نقاشى ديوارى معبد ميترا در دورا - اوروپوس در کنارهٔ فرات بسيار ايرانى و پارتى است.
معمارى، حجارى و نقاشى
معمارى، حجارى و نقاشى
پارتيان در طول پنج قرن شاهنشاهى خود شهرهاى بزرگى ساختهاند که از آن جز اندک خرابهاى نمانده است. اشکانيان بانيان شهرهاى بزرگ تيسفون و هنزه در بينالنهرين بودهاند. در قلمرو شهرسازى قبل از همه بايستى حضور مداوم نظاميان و به تبع آن جامعه ملکوکالطوايفى و طبقاتى و ناموزون پارتى را در نظر گرفت. اين شهرها يا پلان مدور داشتند که منبعت از سنن کهن آسياى مرکزى بود؛ يا راست خط بودند که ظاهراً منشأ هلنى داشته است؛ گاهى هم ساختمانهاى منفرد و مستقلى براساس پلان ”بابلي“ همراه با يک حياط مرکزى نظير قصر آشور و يا برپايهٔ پلان ايرانى همراه با اقتباس آزاد از ايوان همچون کاخ هاترا ساخته مىشد. در معمارى اشکانى طاق گهوارهاى و قوس رواج داشته؛ ايوان نيز از ابداعاتِ پارتيان است که به معمارى دورههاى بعد انتقال يافت. در واقع ايوان رمز و نمادى از چادر خانهبهدوشان بوده است. گچبرى نيز از هنرهاى پارتيان بوده که قبل از آنها ديده نشده است. اما مورد استفادهٔ آن به درستى معلوم نيست که آيا براى تزئين داخلى بنا بوده يا براى نقاشى ديوارى بهکار مىرفته است. نمايش پيکرهها از روبرو براى هنرمند پارتى بسيار مهم بود. و نمايشگر يک سنت تداوم يافته مىباشد. انسان از روبرو و با چهرهٔ تمام رخ و چشمان خيره به نگرنده که از هنر بينالنهرين باستانى سرچشمه گرفته بعداً توسط اشکانيان به هنر ساسانى و از آن به هنر بيزانسى انتقال يافته است. قديمترين نقش برجسته پارتى متعلق به سال ۸۰ ق.م است که در بيستون قرار داشته است. موضوعات مهم نقش برجستههاى اشکانى عبارتند از: اجراى مراسم؛ تشريفات سلطنتي؛ بخشيدن منصبها؛ تشريفات مذهبى در برابر آتشگاه؛ جنگ؛ شکار و غيره. نقش برجستههاى باقىمانده بر صخرههاى سَروَک و بيستون نمايشگر انحطاط يافتن اين هنر در دورهٔ اشکانى است. عالىترين اثر نقاشى در عهد اشکانى آثار منقوش در کوه خواجه در سيستان است که احتمالاً متعلق به قرن اول ميلادى مىباشد. در بخشى از اين نقوش ربالنوع عشق يونان - اروس - را مىبينيم که بر اسبى سرخ رنگ سوار است. در بخش ديگر رامشگران و بندبازان و ساير خدايان يونان و شاه وملکه نقش گرديدهاند. در اين مجموعه تأثير هنر يونانى ديده مىشود. نقاشى ديوارى معبد ميترا در دورا - اوروپوس در کنارهٔ فرات بسيار ايرانى و پارتى است.
پارتيان در طول پنج قرن شاهنشاهى خود شهرهاى بزرگى ساختهاند که از آن جز اندک خرابهاى نمانده است. اشکانيان بانيان شهرهاى بزرگ تيسفون و هنزه در بينالنهرين بودهاند. در قلمرو شهرسازى قبل از همه بايستى حضور مداوم نظاميان و به تبع آن جامعه ملکوکالطوايفى و طبقاتى و ناموزون پارتى را در نظر گرفت. اين شهرها يا پلان مدور داشتند که منبعت از سنن کهن آسياى مرکزى بود؛ يا راست خط بودند که ظاهراً منشأ هلنى داشته است؛ گاهى هم ساختمانهاى منفرد و مستقلى براساس پلان ”بابلي“ همراه با يک حياط مرکزى نظير قصر آشور و يا برپايهٔ پلان ايرانى همراه با اقتباس آزاد از ايوان همچون کاخ هاترا ساخته مىشد. در معمارى اشکانى طاق گهوارهاى و قوس رواج داشته؛ ايوان نيز از ابداعاتِ پارتيان است که به معمارى دورههاى بعد انتقال يافت. در واقع ايوان رمز و نمادى از چادر خانهبهدوشان بوده است. گچبرى نيز از هنرهاى پارتيان بوده که قبل از آنها ديده نشده است. اما مورد استفادهٔ آن به درستى معلوم نيست که آيا براى تزئين داخلى بنا بوده يا براى نقاشى ديوارى بهکار مىرفته است. نمايش پيکرهها از روبرو براى هنرمند پارتى بسيار مهم بود. و نمايشگر يک سنت تداوم يافته مىباشد. انسان از روبرو و با چهرهٔ تمام رخ و چشمان خيره به نگرنده که از هنر بينالنهرين باستانى سرچشمه گرفته بعداً توسط اشکانيان به هنر ساسانى و از آن به هنر بيزانسى انتقال يافته است. قديمترين نقش برجسته پارتى متعلق به سال ۸۰ ق.م است که در بيستون قرار داشته است. موضوعات مهم نقش برجستههاى اشکانى عبارتند از: اجراى مراسم؛ تشريفات سلطنتي؛ بخشيدن منصبها؛ تشريفات مذهبى در برابر آتشگاه؛ جنگ؛ شکار و غيره. نقش برجستههاى باقىمانده بر صخرههاى سَروَک و بيستون نمايشگر انحطاط يافتن اين هنر در دورهٔ اشکانى است. عالىترين اثر نقاشى در عهد اشکانى آثار منقوش در کوه خواجه در سيستان است که احتمالاً متعلق به قرن اول ميلادى مىباشد. در بخشى از اين نقوش ربالنوع عشق يونان - اروس - را مىبينيم که بر اسبى سرخ رنگ سوار است. در بخش ديگر رامشگران و بندبازان و ساير خدايان يونان و شاه وملکه نقش گرديدهاند. در اين مجموعه تأثير هنر يونانى ديده مىشود. نقاشى ديوارى معبد ميترا در دورا - اوروپوس در کنارهٔ فرات بسيار ايرانى و پارتى است.
هنر ساسانى
هنر ساسانى
معماري
معماري
پيکرتراشي نقاشي و موزائيک
سفالگري فلزکاري و شيشه سازي
منسوجات
سرزمين فارس مهد ساسانيان و از مراکز مهم سلطنت هخامنشى بود. در سال ۲۲۴ بعد از ميلاد اردشير بابکان از خطّهٔ فارس بر اردوان پنجم پادشاه اشکانى غلبه يافت و امپراطورى مقتدرى را بنيان نهاد که تا سال ۶۴۲ بعد از ميلاد با قدرت تمام بر منطقهٔ پهناورى از سوريه تا شمال غربى هند فرمانروايى داشت و نفوذ هنرى و فرهنگيش تا فواصلى دور فراسوى مرزهاى کشورش گسترش يافت. چنانکه اثر نقش و نگارهاى ساسانى بر هنر آسياى مرکزى و چين و بيزانس و حتى فرانسه باقى ماند. سلسلهٔ ساسانى که نامش را از ساسان، بزرگ پارس و موبَد موبَدانِ معبد آناهيتا در استخر فارس گرفته؛ آخرين امپراطورى ايران را قبل از سلطهٔ اسلام تشکيل داد. دوران ساسانى از نظر سياسى و عقيدتى نمايندهٔ طغيان ملى ايرانيان عليه پارتيان بود؛ و هدف آن نيز احياى امپراطورى هخامنشى بود و اين هدف درهنر اين دوران نيز منعکس شد. اما در اين مسير آنها مقلد صرف نبودند؛ بلکه هنر آنها نمايانگر نيروى آفرينندگى مىباشد.
کاخ سروستان، ساسانيان
کاخ سروستان، ساسانيان برجستهترين فرد در امپراتورى ساساني، شاپور اول بود که همان داعيههاى سياسى و هنرى داريوش بزرگ را در سر مىپروراند. پس از غلبهٔ اردشير بر اردوان، ساسانيان حکومت ملّى واحدى را تشکيل دادند و درصدد برآمدند که دين و آيين واحدى را به رسميت بشناسند تا وحدت لازم را در حکومت خويش ايجاد نمايند. آغاز سلطنت ساسانى مقارن بود با اوج قدرت مذهب بودا در شرق ايران از چين و هند و ژاپن و مسيحيت در غرب ايران و مذهب يهود که جاى خود را داشت. آنها مىبايست مذهبى را تقويت مىکردند که وحدت ملىشان را تضمين نمايد و با تحولات مذهبى شرق و غرب بيگانه نباشد. بههمين دليل وقتى مذاهب جديدى توسط مانى و مزدک عرضه گرديد، ابتدا با اقبال شاهان ساسانى مواجه شد. مانى در زمان شاپور اول ظهور کرد و خود را فرستادهٔ خدا معرفى نمود. مانويت مذهبى تأليفى بود که در حقيقت اصول خود را از مذهب بودا، آيين مسيحيت و ديانت مزديستى و اعتقادات بابلى اخذ کرده بود؛ مذهب مانى برپايهٔ اعتقاد به مظاهر خير و شر و تضاد آنها بود. شاپور اول ابتدا به مانى توجه کرد؛ اما روحانيان با نفوذ آيين زرتشتى عليه او شوريدند و او را محکوم کردند و مانويت در آسياى مرکزى مستقر گرديد و در مصر و سوريه پيشرفتهايى بهدست آورد. با قتل مانى و سوزاندن رسالات او، آيين مزديستى تقويت شد و دين رسمى حکومت ملّى و واحد ساسانى قرار گرفت و اهورامزدا خداى واحد باقى ماند. متون اوستا از نو تدوين و روايات شفاهى ثبت و نوشته و وحدت مذهبى و ملى امپراتورى عظيم ساسانى را تکميل نمود.
طاق بستان، کرمانشاه، دوره ساسانيان
طاق بستان، کرمانشاه، دوره ساسانيان
هنر ساسانى قالبها و سنتهاى بومى ايران را احيا نمود و زمينه را براى بسيارى از ويژگىهاى هنر اسلامى مهيا ساخت. هنر اين دوران ذاتاً دربارى بود؛ اما قابليت و توان آنرا داشت که از قلمرو زمان و مکان خود فراتر رود و به سرعت گسترش يابد در شکلگيرى هنر سرزمينهاى ديگر نقش قاطعى ايفا نمايد. مجموعهٔ وسيعى از نقشمايهها و شمايلنگارىهاى و نيز طرح پلانهاى معمارى و مفاهيم زيباشناختى آن در سرزمينهاى خارج از ايران به ظهور رسيد. دوران ساسانى از جهات زيادى شاهد ارزندهترين دستاوردهاى تمدن ايرانى بود. اگرچه فتح ايران بهدست اسکندر، راه را براى گسترش فرهنگ يونانى در آسياى غربى گشود؛ روح يونانى هرگز در اين سرزمين بهطور کامل جذب نشد. در زمان اشکانيان مردمان خاور نزديک هنر يونانى را تفسير کردند و در دوران ساسانى اين واکنش ادامه يافت. هنر ساسانى در واقع مقطع نهايى يکى از تحولات عظيم هنرى بود که حدود چهار هزار سال پيش از آن در بينالنهرين آغاز شده بود. اين هنر تأثير روشنى بر هنر بيزانس داشت. نقشبرجستههاى بىشمار بيزانس با الهام از الگوهاى ساسانى ايجاد شدند مانند آنچه در استانبول و آتن از نقوش حيوانات بهوجود آمد. و موزائيکهايى که در کليساى پاناگيا آنجلو کتيستوس در جزيرهٔ قبرس قرار دارد نيز با توجه به هنر ساسانى بهوجود آمده است. بعضى جنبههاى معمارى بيزانسى بدون در نظر گرفتن هنر ايرانى قابل درک نخواهد بود. امپراطورى بيزانس امپراطورى روم شرقى است که صاحب تمدن و تاريخ و هنرى خاصى بود که مدت هزار سال به حيات خود ادامه داد و توانست آميزهاى از هنر يونانى و رومى و خاورى را باعنوان هنر بيزانسى بهوجود آورد. موزائيکظهاى تزئينى نمازگاه خصوصى در نزديکى اورلئان (اواخر قرن ششم) شباهت کاملى به موزائيکهاى ورودى غار طاق بستان دارد. کليساى سن فيليبرت در تورنى نيز يادآور کاخ ايوان کرخه است. تأثير عميق طرحهاى ساسانى بر دستساختههاى مصرى و منسوجات سورى کاملاً به چشم مىآيد. نقشبرجستههاى تعدادى از تابوتهاى سنگى بربرها در فرانسه و اسپانيا با الهام از نقوش نساجى ساسانى شکل گرفتهاند. برخى پيکرتراشىهاى ماقبل رومانسک و رومانسک در فرانسه و ايتاليا نيز تحت تأثير اين هنر خلق شدهاند. با سقوط شاهنشاهى ساسانى توسط اعراب، اسلام وارث واقعى هنر ساسانى گرديد؛ مفاهيم آنرا اقتباس نمود و روح تازهاى به آن بخشيد.
هنر ساسانى قالبها و سنتهاى بومى ايران را احيا نمود و زمينه را براى بسيارى از ويژگىهاى هنر اسلامى مهيا ساخت. هنر اين دوران ذاتاً دربارى بود؛ اما قابليت و توان آنرا داشت که از قلمرو زمان و مکان خود فراتر رود و به سرعت گسترش يابد در شکلگيرى هنر سرزمينهاى ديگر نقش قاطعى ايفا نمايد. مجموعهٔ وسيعى از نقشمايهها و شمايلنگارىهاى و نيز طرح پلانهاى معمارى و مفاهيم زيباشناختى آن در سرزمينهاى خارج از ايران به ظهور رسيد. دوران ساسانى از جهات زيادى شاهد ارزندهترين دستاوردهاى تمدن ايرانى بود. اگرچه فتح ايران بهدست اسکندر، راه را براى گسترش فرهنگ يونانى در آسياى غربى گشود؛ روح يونانى هرگز در اين سرزمين بهطور کامل جذب نشد. در زمان اشکانيان مردمان خاور نزديک هنر يونانى را تفسير کردند و در دوران ساسانى اين واکنش ادامه يافت. هنر ساسانى در واقع مقطع نهايى يکى از تحولات عظيم هنرى بود که حدود چهار هزار سال پيش از آن در بينالنهرين آغاز شده بود. اين هنر تأثير روشنى بر هنر بيزانس داشت. نقشبرجستههاى بىشمار بيزانس با الهام از الگوهاى ساسانى ايجاد شدند مانند آنچه در استانبول و آتن از نقوش حيوانات بهوجود آمد. و موزائيکهايى که در کليساى پاناگيا آنجلو کتيستوس در جزيرهٔ قبرس قرار دارد نيز با توجه به هنر ساسانى بهوجود آمده است. بعضى جنبههاى معمارى بيزانسى بدون در نظر گرفتن هنر ايرانى قابل درک نخواهد بود. امپراطورى بيزانس امپراطورى روم شرقى است که صاحب تمدن و تاريخ و هنرى خاصى بود که مدت هزار سال به حيات خود ادامه داد و توانست آميزهاى از هنر يونانى و رومى و خاورى را باعنوان هنر بيزانسى بهوجود آورد. موزائيکظهاى تزئينى نمازگاه خصوصى در نزديکى اورلئان (اواخر قرن ششم) شباهت کاملى به موزائيکهاى ورودى غار طاق بستان دارد. کليساى سن فيليبرت در تورنى نيز يادآور کاخ ايوان کرخه است. تأثير عميق طرحهاى ساسانى بر دستساختههاى مصرى و منسوجات سورى کاملاً به چشم مىآيد. نقشبرجستههاى تعدادى از تابوتهاى سنگى بربرها در فرانسه و اسپانيا با الهام از نقوش نساجى ساسانى شکل گرفتهاند. برخى پيکرتراشىهاى ماقبل رومانسک و رومانسک در فرانسه و ايتاليا نيز تحت تأثير اين هنر خلق شدهاند. با سقوط شاهنشاهى ساسانى توسط اعراب، اسلام وارث واقعى هنر ساسانى گرديد؛ مفاهيم آنرا اقتباس نمود و روح تازهاى به آن بخشيد.
اشتراک در:
پستها (Atom)